نمایش « یادگار گا د ه ر » شب گذشته (5 بهمن ماه) در حالی در سالن چهارسو تئاتر شهر برگزار شد که قطب الدین صادقی، کارگردان این نمایش چند کلامی با تماشاگران صحبت کرد.

وی در ابتدا عنوان کرد که مجموعه جشنواره فرصت نکرده بروشوری برای این کار آماده کند، لذا او این نمایش بی کلام را شرح می‌دهد.

صادقی اظهار داشت: تئاتر تجربی دو مسیر دارد. نخست مسیر و روشی که مخصوص کشورهایی مثل آمریکا است که فرهنگ و تمدن خاص و طول و درازی ندارند یک نوع فرار به جلو می‌کنند یعنی به در هم شکستن شکل‌های کنونی می‌پردازند اما روش و مسیر دوم اصیل‌تر و مخصوص کشورهای آسیایی و اروپایی است که فرهنگ دارند اما در این کشورها اسطوره‌ها و آیین‌ها مشخص است.

کشورهای دارای تمدن به نوعی به پژوهش در داشته‌های کهن می‌پردازند و آن را با مسائل روز منطبق می‌کنند کار ما هم همین بوده، ایران دارای گذشته گرانسنگی است، با داشته‌های خوب و تکنیک نوین می‌تواند بهترین چرخه نمایشی را خلق کند.

اما برای شما بگویم که « گا د ه ر » چیست و چرا این نمایش را انتخاب کردم، اسم « گا د ه ر » یکی از شاخه‌های زاگرس در اشنویه است که به یک جلگه حاصلخیز در پایین می‌ریزد، این رود جلگه را به دو بخش تقسیم کرده و در هر بخش بیست سکونتگاه ما قبل تاریخ بوده است. شهرهایی که بر رأس تپه‌ها ساخته شده برای اقوام مالایی پیش از مادها است.

تمدن این قوم بسیار درخشان است آنها همه چیز از زمین و گوسفند و نعمات داشته‌اند، به همین دلیل نیاز نداشتند که به هیچ کجا حمله کنند اما همواره اقوام وحشی به آنها حمله میکردند. در همه این سال‌ها کتاب‌های زیادی برای آنها نوشته شده است آنها دارای جام معروفی بوده‌اند که توسط‌‌شان نگهداری می‌شده است.

وی با تأکید بر اینکه آشوری‌ها و دیگر اقوام بین النهرین همه این سکونتگاه‌ها و وسایلشان را به سرقت برده بودند، توضیح داد: چیزی که بسیار حائز اهمیت است این است که در این شهر مورد حمله قرار گرفته جامی وجود داشته که بر بدنه آن نقوش طلایی بسیار ظریف است، صدها کتاب درباره این نقوش نوشته و 50  سمینار بزرگ جهانی برای کشف آن ترتیب داده شده است.

این سکونتگاه‌ها که بعدها آتش زده شده بود توسط مادها کشف شد، این جام بدست آمد که نماد آن شهر و تمدن بود، از نظر تکنولوژیک بی نظیرترین تکنیک این جام طلا دارد، من افتخار داشتم که بیست دقیقه این جام را در اختیار داشته باشم البته البته این نمایش را برای موزه ایران باستان در روز جهانی موزه اجرا کردم و شرط گذاشتم که آن را چند دقیقه در اختیار من قرار دهند تا آن را لمس کنم آنها هم اجازه دادند.

این جام دارای 950 گرم وزن، 25 سانتی متر قد، قطر دهانه 21 سانتی متر و کف آن 19 سانتی متر است. زمانی که به این جام حمله کرده بودند سه نفر محافظ آن بودند دشمنان آن را کشتند،‌ به نگهبان اصلی با یک نیزه از پشت کمر حمله کرده و این نیزه به وسط جام خورده و آن را سوراخ کرده است در لحظه این سه نفر روی جام افتاده و سقوط کردند و معبد نیز آتش گرفته و بر سر آنها ریخته است.

صادقی با تأکید بر 2800 سال ماندن این جام بر زیر خاک گفت: در سال 1985 یک آمریکایی به نام دابسون این جام را کشف کرد که دارای داستان مفصلی است که بنده نیز دو ماه عمرم را برای پیدا کردن و مطالعه منابع آن گذاشتم.

این نمایش در واقع داستان پدر و پسری است که پدر به اسم کوماربی خدای طوفان پیر نام دارد بر لب دریا فرود می‌آید و صاحب پسری به اسم تشو می‌شود اما او تصمیم می‌گیرد که پسرش را بکشد.

جنگ پدر و پسر 83 مورد در تاریخ قدمت دارد، یکی از آنها فقط رستم و سهراب است، ا ولی آن جنگ همین پدر و پسر است که در نمایش «یادگار گا د ه ر » دیده می‌شود. خلاصه مادر تصمیم می‌گیرد که پسر را نجات دهد و او را بزرگ می‌کند و به جنگ پدر می‌فرستد.

پدر که از پس پسر بر نمی‌آید یک غول کوهستان با سه گرگ اژدها را مأمور کشتن پسر می‌کند اما پسر از پس غول کوهستان و گرگ‌ها بر می‌آید و آخر سر هم پدر را می‌کشد.

این نمایش که بی کلام است در آخرین لحظه موقعی که جام در پیش پای پسر قرار می‌گیرد ایزد باران می‌باراند، پدر شکست می‌خورد و قطرات باران از بالا به زمین می‌ریزد، این در واقع یک تمنای باران است مردمانی که یکجا نشین بودند و برنامه غذایی داشتند، احتیاج به باران برای مزرعه داشتند، این یک نمایش آیینی است.

در واقع این نمایش تمنای باران است طوفان جوان می‌آید طوفان پیر را از پا در می‌آورد و نابود می‌کند. مردم احتیاج به باران دارند. کارگردان مدعی می‌شود که در این نمایش تصمیم نداشته تنها یک تمدن از دست رافته را به تصویر بکشد چیزی که برای او حائز اهمیت است اعتقاد به تشوی جوان نیروی بالنده است که امید آینده سرزمین است و برهمه مشکلات غلبه می‌کند.

این نمایش بی کلام آوازهای مقامی هزاران ساله را با موسیقی گذشتگان در آمیخته است.