رضا رفیع میگوید: مشکل طنز خط قرمزها نیست، بلکه نقطه گنگ روحیه انتقادپذیری ماست؛ چه دولت و چه ملت.
این طنزپرداز درباره مشکلات طنز گفت: کسانی که میگویند خط قرمزها معلوم نیستند، خودشان در شناخت آنها ضعیفاند. خود من بیش از شش سال است که در تلویزیون حرف سیاسی میزنم و طنز سیاسی اجرا میکنم. اتفاقی هم رخ نداده است؛ چون خط قرمزها را میشناسم و میدانم چطور خط قرمزها را دور بزنم.
بعضی وقتها خود دوستان طنزپرداز اصول را رعایت نمیکنند، بعد میگویند خط قرمز مشخص نیست. خط قرمزهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، دینی و فرهنگی مشخص است. آن چیزی که مشخص نیست تا حدی سعه صدر و روحیه انتقادپذیری بعضی از مسئولین، مردم و حتی خود طنزپردازان است.
همه ما در این زمینه صبر و روحیه انتقادپذیریمان کم است. همه ما از تعریف بیشتر خوشمان میآید؛ تعارف که نداریم! دوست داریم ادامه بدهد و به او وقت اضافه هم میدهیم! اما اگر انتقاد کند سختمان میشود. باید یاد بگیریم انتقاد گونهای از امر به معروف است.
امر به معروف یک فریضه دینی است و وقتی جنبه ادبی و هنری پیدا میکند میتواند به طنز تبدیل شود و با زبان انتقادی هم این کار را انجام دهد. امر به معروف میتواند در حوزه سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی باشد. خط قرمزها مشخص است؛ گنگ این روحیه انتقادپذیری ماست؛ چه دولت و چه ملت.
فضای طنز نسبتا بد نیست و در این سالها شاهد رشد طنز بودهایم تا حدی در مطبوعات کمتر به طنز پرداخته میشود؛ یعنی مجلاتی که در حد استعداد و ظرفیت طنز ایران باشد نداریم. تعداد محدودی هم وجود دارند که نتوانستند پا جای پای نشریات موفق دورههای پیشین که حکم یک رسانه را داشتند، بگذارند.
البته فعالیتها در حوزه کتاب خوب است و بسیاری از طنزپردازان کتابهایشان را منتشر میکنند. خوشبختانه فضا بازتر شد و سختگیریها هم تا حدی کمرنگتر شده است.
در حوزه طنز از لحاظ کیفی شاهد رشد بیشتر طنز هستیم. طنزپردازان امروز خیلی عمیقتر به مسائل نگاه میکنند و از بسیاری از چارچوبهای نخنما و کلیشهای پرهیز میکنند در صورتی که در دهههای گذشته بسیاری از موضوعات به صورت کلیشهای و مشترک در تمام نشریات طنز استفاده میشد.
اما نسل امروز خیلی عمیقتر، دقیقتر و جهانیتر به طنز فکر میکند و طنز را شیوه بیانی میداند که میتوان از آن برای رفع مشکلات اخلاقی و اجتماعی و ساختن جامعهای بهتر استفاده کرد.
طنزنویس باید از طریق همان رسالت اصلی خود عمل کند. او باید قبل و بعد از انتخابات این کار را انجام دهد و خود را به یک زمان محدود نکند. طنزپرداز به عنوان یک شهروند خاص که جزو طبقه فکر، فرهنگ و هنر جامعه است، رسالتهای خاصی دارد.
طنزنویس باید در خدمت تعیین سرنوشت جامعه باشد و از واقعیتها برای حضور مردم استفاده کند. او همچنین باید با نگاه انتقادی به کاستیها و نواقص بنگرد؛ یعنی هم بیان ضروریات و الزامات حضور مردم در صحنههای تعیینکننده، هم بیان انتقادی به مسائلی که باید تغییر کند، داشته باشد.
طنزپرداز میتواند بر حضور مردم تاثیر داشته باشد و از دیگر سو فضا را برای حضوری بهتر شاد نگه دارد. او میتواند با بیان موضوعات مربوط به انتخابات در مطبوعات و رسانه ملی به عنوان یک نوع همراه پیش بیاید. در واقع یکی از وظایف طنز رسانهای همین همراهی و همقدمی با موضوعات روز جامعه است. طنزپرداز باید به تناسب اتفاقاتی که رخ میدهد در لباس خودش آن موضوع را همراهی کند.
من طنز را یک موضوع جریانساز در جامعه بهخصوص در ایران میدانم. طنز میتواند تاثیر عمیقی بر انتخاب مردم داشته باشد. زمانی که طنزپرداز مسائل را خوب مطرح کند، قطعا جریانساز خواهد بود.
طنز میتواند تاثیر عمیقی بر مردم داشته باشد و وقتی بتواند مسائل را خوب مطرح کند و حتی به طور ضمنی به برخی کاندیداها به دیده انتقاد بنگرد، اثر زیادی بر مردم دارد. در انتخابات پیش هم شاهد این موضوع بودیم.
جوهایی که نزدیک به انتخابات ایجاد میشد و جملات طنزی که بین مردم رواج مییافت، حتی گاهی سرنوشتساز میشد. پس طنز میتواند مردم را برای شرکت در انتخابات تهییج کند و به آرای آنها سمتوسو دهد.
طنزنویس میتواند در حمایت از یک کاندیدا یا جریان خاص نقش ایفا کند ولی رسالتش این نیست که در خدمت یک جریان یا حزب یا فرد خاص باشد. باید آنچه به نفع جامعه و منافع کشور و مصلحت ملی است طنزپرداز در کنارش قرار بگیرد و از اینکه به بندگی سیاسی فردی درآید، پرهیز کند.